ارزیابی از کارنامه ی انتخاباتی

با پایان مراسم نمایش انتخابت مهندسی شده برای گزینش دوازدهمین دوره ی ریاست جمهوری، وزیر کشور عبدل رضا رحمانی فضلی،  اعلام کرد از جمعیت پنجاه وشش میلیونی شهروندانی که حق رای دارند، ۴۱۲۲۰۱۳۱ نفر، یعنی هفتاد وسه در صد دارنده گان حق رای در انتخابات شرکت کرده اند. در این انتخابات حسن روحانی، رئیس جمهور کنونی، با ۲۳۵۴۹۶۱۶ رای، یعنی پنجاه و هفت در صد  آرا و  ابراهیم رئیسی با ۱۵۷۸۶۴۴۹، یعنی سی و هشت در صد آرا، مصطفا میرسلیم با ۴۷۸۲۱۵ رای ، مصطفا هاشمی طبا با ۲۱۵۴۵۰ رای، نفر نخست تا چهارم شدند. در فرانسه ی مهد انقلاب، دموکراسی و تمدن، در انتخابات هم زمان برای گزینش رئیس جمهور،  شصت و پنج در صد دارنده گان حق رای شرکت می کنند و در انتخابات نیم بند جمهوری اسلامی،  هفتاد و سه در صد! به راستی باورکردنی است؟  

         این انتخابات هم مانند دیگر انتخابات گذشته، یک انتخابات به تمام معنا، غیر دموکراتیک و مهندسی شده بود. غیر دموکراتیک،  نه در مقام سنجش با انتخابات نظام های بورژوا ـ دموکراتیک  و رعایت حق شهروندی، بل که غیر دموکراتیک،  در چهارچوب همان قانون اساسی ارتجاعی و قانون انتخاباتی  آخوندساخته  و آخوندپرداخته ی  غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی، زیرا از میان صدها تن داوطلب خودی و غیرخودی، تنها به شش نفر از خودی تر، اجازه ی شرکت دادند. که از آن شش نفر هم دو نفر یدکی بودند و چون مورد نیاز نیفتادند، پیش از برگزاری انتخابات داوطلبانه کنار رفتند، یا کنار گذاشته شدند   و دو نفر هم نخودی تشریف داشتند،  برای جوری جنس که بیش از پنچ در صد آرا را هم به آنان تخصیص ندادند!

         برای نمونه  دکتر شعله سعدی حقوقدان از خانواده ی بسیجی که سه دوره سمت نماینده گی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد، یا  پاس دار احمدی نژاد که پیش از این دوبار با تقلب آشکار بر کرسی ریاست جمهوری تکیه داده است و نیز محمد هاشمی، از حزب دولتی کارگزاران و  برادر علی اکبر هاشمی که ده سال در سمت مدیریت رادیو وتلویزیون دولتی سانسورچی نظام بوده، یا دکتر مهدی خزعلی، آوازه گر حکومت اسلامی، بسیجی زمان جنگ و فرزند آیت اله خرعلی از اعضای پیشین  شورای نگهبان و ده ها چهره ی دیگر از خودی ها  با تیغ شورای نگهبان حذف شدند  و  اجازه ی ورود به  دور رقابت ها را نیافتند  تا چه رسد به چهره های سرشناس اصلاح طلبان حکومتی و یا چهره های مردمی از کانون معلمان ،  سندیکاهای کارگری، کانون وکلای دادگستری یا چهره های شاخص فرهنگی، دانش گاهی، هنری و ...

         جناح بندی های حاکمیت، اگر چه در جریان کوتاه سه هفته ای رقابت های انتخاباتی، برای گرم کردن بازار انتخابات، مثل سلمانی های بی مشتری، سر هم دیگر را می تراشیدند، به انتقاد ا زهم دیگر می پرداختند و یا برای کشیدن مردم به پای صندوق های رای هم دیگر را افشا می ساختند وعده های طلائی می دادند، اما با  با پایان یافتن انتخابات، هم آهنگ به بهبه و چهچه افتادند و آواز سر دادند که انتخابات چه با شکوه برگزار شد و خلایق چه استقبالی کردند از این انتخابات  و سیل تبریک و تهنیت گفتن ها بود که به راه افتاد به سوی سید علی خامنه ای،  که در سایه ایشان و در پرتو توجهات عالیه ی ایشان، انتخابات با آرامش کامل برگزار شد. البته سید علی تا  یک هفته  پیش از انتخابات مرتب تهدید می کرد  هر کس پس از اعلام نتایج انتخابات شلوغ کند، شلاق می خورد. و  پیام روشن شلاق خوردن و تهدید می توانست نشانه ای باشد از تصمیم وی و سپاه پاس داران برای بالا کشیدن رئیسی!

سردم داران رژیم ازکوچک تا بزرگ، از برنده تا بازنده و از بنیادگرایان تا اعتدال گرایان هر کدام به سهم خود، دم از انتخابات  پرشکوه می زنند و استقبال رای دهنده گان از انتخابات، و این که  مردم با حضور خود در پای صندوق های رای، به دشمن جواب دندان شکن داده اند. اما کدام دشمن؟ آنان با این ادعاها و با این آوازه گری های دروغین می خواهند به جبهه ی تحریم و افکار جهانی به باورانند که ادعای مشارکت هفتاد در صد مردم در این انتخابات درست است و حربه ی تحریم انتخابات هم چون گذشته کارسازی ندارد!  آیا در واقع چنین است؟

از این که مهندسی انتخاباتی رژیم، این بار هم کارساز افتاده و به مصداق مثل مشهور،  "نه از حب علی که از بغض معاویه"،  نه به خاطر شیخ حسن روحانی، که از موضع نفرت نسبت به شیخ ابراهیم رئیسی، و برای رو کم کردن خامنه ای و مافیای نظامی ـ امنیتی کشور که پشت رئیسی ایستادند، با پشتیبانی از  حسن روحانی به باور خود به مقابله با ابراهیم رئیسی  و علی خامنه ای پرداخته اند، و به ولایت عهدی احتمالی اش هم پیشاپیش نه ی بلند گفتند، تردیدی نیست. اما به همان گونه که در مقاله ی "چرا تحریم" بدان پرداخته ام، آخوند رئیسی را  به همین قصد به میدان آوردند تا رگ غیرت بخشی از مردم را بجنبانند وبه پای صندوق های رای بکشانند و حضور مردم را تائید نظام و پشتوانه ی بقای نظام تلقی کنند.  به بیان روشن تر با علم کردن یک چهره ی رسواتر و بدنام تر، مردم به حفظ وضع موجود و بقای شیخ حسن در مقام ریاست جمهوری و  تعادل نسبی  در ترکیب حاکمیت کنونی رضایت دهند.از این دیدگاه،  بی گمان برای همه ی جناح بندی های رژیم می توانسته است روشن باشد که تحمل چهار ساله یا هشت ساله ی رئیسی در مقام ریاست جمهوری و ظاهر شدن روزانه اش در شبکه های تلویزیونی کشور به عنوان آئینه ی دق به مذاق بسیاری دشوار خواهد آمد و پیشاپیش به انتخاب او تن نخواهند داد.همان گونه که پس از مرگ احتمالی خامنه ای هم از وی تمکین نخواهند کرد. به راستی چه گونه می توان پذیرفت چهره ی منفوری به نخستین مقام اجرائی کشور، یا سمت رهبری و منبر ولی فقیه  در آینده تکیه زند که سی و پنچ سال خورشیدی، مرگ کسب و کار اش  بوده،  و به آیت اله اعدام شهرت دارد.  

در این انتخابات، همه ی جریان های  سرنگونی طلب، از اپوزیسیون های بورژوائی تا چپ و سازمان های انقلابی، همانند دوره های پیشین، شرکت در انتخابات را تحریم نمودند و این اقدام هم آهنگ تنها نقطه ی مشترک و فعالیت جبهه ای اعلام نشده ی جریان هائی است که هیچ کدام از جناح بندی های حاکمیت را نمی پذیرند و با فراخوان شهروندان ایرانی به تحریم انتخابات، هنوز هم تن به شناسائی جمهوری اسلامی و نظام فقاهتی فرمان روا بر کشور را  نداده،  خواهان سرنگونی کلیت نظام هستند.  

با اعلام رسمی نتایج انتخابات، هم جناح بندی های رقیب درون حاکمیت و هم طیفی از رانده شده گان از دربار خلیفه، از مدعیان اصلاح طلبی تا دریوزه گان  سیاسی، که هم چنان چشم امید به بخشش خلیفه دارند  تا بار دیگر بر عجز و لابه ی آنان شفقت آورده،  آن ها را به دریوزه گی بپذیرد، یک صدا بانگ برآوردند که تحریم انتخابات بی نتیجه بود و مردم گوش شان به اپوزیسیون سرنگونی طلب بدهکار نیست! و شعار تحریم گوش شنوائی ندارد! اما آیا در واقعیت امر چنین است و  شعار تحریم در میان شهروندان پاسخی نیافته است؟  حتا اگر چنین باشد و بیشینه ی  مردم با دل و جان پای صندوق های انتخابات رفته باشند، آیا رای آنان  و مشارکت آنان در بازی انتخابات، در ماهیت ارتجاعی و سرکوب گرانه رژیم، تاثیری بر جای خواهد گذاشت و یا  دگرگونی جدی پدید خواهد آورد؟ اما  تکلیف آن سی در صدی که به اقرار مقامات رسمی در انتخابات شرکت نکرده اند چه می شود؟ حتا اگر شهروندان ایرانی به تحریم اپوزیسیون پاسخی نداده باشند و اپوزیسیون سخن گوی تحریم کننده گان خاموشی باشد، که امکان آوازه گری آشکار علیه شرکت در انتخابات ندارند، باز هم شعار تحریم، یک شعار ملی و انقلابی است و بیان کننده ی خواست شجاعانی که به هیچ یک از ترفندهای رژیم تسلیم نشده بر موضع تحریم ایستاده اند  

سی و هشت سال است که سران جمهوری اسلامی، در نقش گندم نمای جوفروش، پشت بازی دموکراسی موضع گرفته اند تا دیکتاتوری نعلین و عبا و تداوم سرکوب تمام عیار  نظامی ـ امنیتی خود را بپوشانند و هر چند بخشی از حاکمیت هم واره تلاش دارد که نظام را یک پارچه تر سازد،  اما بخشی دیگر هم چنان بر طبل  دموکراسی صوری می کوبد و بر آن است تا به بازی گرفتن توده ها،  ایفای نقش نموده، با ایجاد و سازماندهی  اپوزیسیون درونی و ایجاد یک جریان کم نفس اصلاح طلبی تحت کنترل، که سازوکاراش دریوزه گی از مقام رهبری است،  نیروهای انقلابی و سرنگونی طلب را از  توده های جان به لب رسیده،  جدا ساخته، از پیش روی باز دارند. از این روی، شرکت در این گونه انتخابات، انتخاباتی این چنین مهندسی شده، بدون مشارکت اپوزیسیون واقعی، و بدون در برابر پرسش قرار دادن کلیت نظام و به ویژه دست گاه خلافت به عنوان خیمه نظام و کارکرد آن،  بدون هیچ گونه تعارفی،  خدمت به بقای نظام ولایت فقیه و تداوم دیکتاتوری و خیانت به آرمان های انسانی و آزادی خواهانه  است. بی جهت نیست که همه ی جناح بندی های  رژیم، و دلالان خارج از کشوری آنان، در فصل انتخابات به التماس می افتند که به خاطر خدا و خلق خدا، وبه خاطر خودتان و به خاطر ما در انتخابات شرکت کنید. و شماری از دلالان و دریوزه گان سیاسی، برون مرزی و گریخته از داغ و درفش رژیم، کاسه ی داغ تر از آش، در روزهای انتخابات در برابر لانه های تروریستی و جاسوسی رژیم صف می بندند تا به ادعای خود با تقویت دموکراسی نیم بند  سر و دم بریده ی انتخاباتی،  راه  اصلاحات را هم وار سازند. و از همه بدنام تر و رسواتر، حضور فرصت طلبانی است که هنوز هم به کمک آیت اله های مستقر در "بی بی سی" و "صدای آمریکا"، عنوان چپ و نماینده گی چپ را بر دوش می کشند، یا عنوان اپوزیسیون برون مرزی را و به نام پناهنده ی سیاسی، در کشورهای دموکراسی بورژوائی اقامت و کمک های اجتماعی دریافت می دارند و چاقوی جلادان را تیز می کنند.  برخورد این بخش از دریوزه گان سیاسی ایرانی مشابه همان برخورد کارگران مهاجر ترکیه است که از مزایای دموکراسی در کشورهای اروپائی برخوردارند و به دیکتاتوری اردوغان رای می دهند تا در نقش سلطان و خلیفه ی عثمانی،  ترکیه را به کمال جمهوری اسلامی  ایران و نظام پادشاهی عربستان وهابی برساند

بی گمان بخشی از رای دهنده گان درون مرزی از موضع نفی یک جناح،  تن به مشارکت در انتخابات می دهند،  بخشی از موضع شغلی و یا امید کاذب کسب اشتغال احتمالی در بخش دولتی و بخشی هم برای کسب صلاحیت تحصیلی و یا دریافت احتمالی یارانه و کمک دولتی، اما بخشی از رای دهنده گان درون مرزی هم مانند دریوزه گان سیاسی برون مرزی و درون مرزی، به جریان های میانی حاکمیت دل بسته اند و این در شرایطی است که همه گان اگاه هستند که جناح اقتدار طلب  تحت رهبری سید علی خامنه ای به پشتوانه ی  باندهای مافیائی نظامی ـ امنیتی، با نگه داشتن چماق سرکوب،  به  مدعیان اصلاح طلبی و اعتدال گرائی میدان مانور زیادی نمی دهد و برای آن ها دایره ای ترسیم نموده، با شعاع متراژ شده، که در درون آن به دور خود بچرخند و در درون آن به بقای نزار خود ادامه دهند و پا از گلیم خود دراز نکنند. در این دایره،. حفظ کیان اسلام، اطاعت بی قید و شرط از ولی فقیه، با همه ی اختیارات خدائی اش، حفظ نظام اسلامی کنونی با همه ی نهادهای اش، تائید تداوم سرکوب دگراندیشان و پای بندی به همه ی محدودیت های اجتماعی و سیاسی در اولویت است!

مانور انتخابایت شهروندان و  میدان بازی شرکای حکومتی،  از مدعیان اصلاح طلبی، تا اعتدال گرائی در همین چهارچوب است و نه چیزی فراتر از آن! بدین جهت مدعیان اعتدال گرائی و اصلاح طلبی، حتا رادیکال ترین آنان هم  پذیرفته اند که در چهارچوب این دایره مانور کنند، پا روی خط نگذارند  و به دریوزه گی خود ادامه دهند .نه جریان غالب از حداکثرهای خود کوتاه می آید و. نه جریان های مدعی اصلاح طلبی و اعتدال گرائی و پراگماتیست  جسارت عبور از دایره را به خود می دهند.  اما تا کی بخشی از توده ها نمی خواهند این واقعیت های تلخ را بپذیرند و چه هنگام  زمان لازم است تا نسل جوان و نیروهای نوبالغ  به این درک درست رسیده باشند که این دندان لق را باید کشید. به هیچ کدام ا زجناح بندی های حاکمیت نمی توان امیدی بست  و برای دریافت "نمی باران" و "کوتاه نفسی" در خیابان ها و یا تفرج گاه ها و یا نشان دادن چهار سانتی متر موی بالای پیشانی به دنبال دریوزه گان نیفتند و از دریوزه گان دریوزه گی نکنند.

ورای  سیاست های عوام فریبانه و بازی دموکراسی آخوندی، آیا باور کردنی است که هفتاد در صد ایرانیان دارای حق رای، در این شبه انتخابات شرکت کرده باشند و فراتر از شعار تحریم  اپوزیسیون، در درون جامعه هشتاد میلیونی کشور جوشش و جنبشی در میان نباشد؟ آن چه که این آمار  و این ادعاها  را در برابر پرسش جدی قرار می دهد، نحوه ی برگزاری انتخابات و عدم کنترل بر حوزه های انتخاباتی است. در کشورهای دموکراتیک غربی،  حوزه ی انتخاباتی فرد فرد شهروندان، پیشاپیش تعیین شده، هر فرد اوراق انتخاباتی و نشانه ی حوزه ی رای گیری خود را دریافت و رای خود را در محل تعیین شده به صندوق می ریزد. در جمهوری اسلامی چنین نیست و شهروندان اجازه دارند در هر حوزه ای ظاهر شوند و رای خود را به صندوق بریزنند. رنگ انگشتان آنان پس از چند ساعتی پاک می شود و می توانند یک بار دیگر با شناسنامه ای دیگر و گاه با همان شناسنامه در حوزه ی دیگری ظاهر شوند و رای دهند و به همین سبب  زمان رای گیری به درازا می کشد و در تهران بزرگ که چهل و پنج در صد رای دهنده گان از حضور در پای صندوق های رای خودداری ورزیده اند، زمان انتخابات تا دوازده ی شب تمدید می شود. با این شیوه ی رای کیری، هم امار مشارکت هفتاد و سه در صدی زیر سوال است و هم آمار بیست و چهار میلیونی شیخ حسن و  شانزده میلیونی شیخ ابراهیم  و بی گمان مثل گذشته، در پایان انتخابات،  دزد و بز و قاضی جمع می شوند و با توافق بر سر برنده ی انتخابات بنا بر سیلقه ی خود شمار شرکت کننده گان و سهم نامزدها را راست و ریست می کنند. و اگر  رئیسی را هم مثل احمدی نژاد،  برنده ی مسابقه اعلام نمی کنند از بیم تکرار اعتراضات سال هشتاد و هشت است و گر نه عوض کردن جای شیخ حسن و شیخ ابراهیم کار چندان دشواری نیست.  

ابول حسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور تبعیدی که ساکن پاریس است  خبر داد  در ساعت سه بامداد روز سی ام اردی بهشت، در نشستی در وزارت کشور با حضور فضلی وزیر کشور، جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، سردار حقانی نماینده ی ویژه ی خامنه ای و اسماعیلی از حقوقدانان شورای نگهبان توافق کردند که هفت میلیون بر رای رئیسی بیفزایند تا در سپاه و بسیج ایجاد ناآرامی نکند.

جدای از این که خبر بنی صدر  و منبع خبر وی واقعی باشد،  یا جعلی و غیرواقعی، بر آرای رئیسی هفت میلیون افزوده باشند و یا کم تر و یا بر آرای هر کدام را به یک نسبت برابر یا نابرابر بالا برده  باشند، در این مساله نباید تردید نمود که  اعداد و ارقام اعلام شده،از جانب وزارت کشور جمهوری اسلامی،  اعداد و ارقام دست کاری شده است. هم ادعای مشارکت هفتاد و سه در صد دارنده گان حق رای در انتخابات مورد تردید است، هم حامل سی و هشت در صد  آرای انتخاباتی بودن رئیسی!  اما نباید از یاد برد که  در چنین انتخاباتی،  نامزد مورد تائید سلسله مراتب روحانیت، بیت رهبری، سپاه و بسیج را تنها نمی گذارند و اجازه نمی دهند با  دریافت سهم بسیار نازلی از آرای انتخاباتی،  رسواتر شود.و با  توجه به در اختیار داشتن چند میلیون شناسنامه ها و اوراق جعلی افشا شده از  دوره ی زمام داری احمدی نژاد  و با توجه به امکان تکرار رای در دو نوبت، بی گمان توانسته اند  به گونه ای بی سر و صداتر با در اختیار داشتن داوطلبان بسیجی  بر آرای رئیسی بیفزایند. اما هیچ آدم خردمندی که از اوضاع کنونی ایران و جامعه ی ایرانی آگاهی داشته باشد نمی تواند باور کند که شانزده میلیون ایرانی  فریب شعارهای رئیسی را خورده باشند و یا از روی میل به وی به عنوان یک جنایت کار حرفه ای شناخته شده و رسوا رای داده باشند.

پرسشی که در پی هر انتخابات عرض وجود می کند و از جانب دوست و دشمن با ادعای ناکارآمدی شعار تحریم  مثل  پتک بر سر  اپوزیسیون و شعار تحریم فرود می آید، کنکاش در مساله ی تحریم را جدی تر می سازد. پرسش ادعائی این است که توده ی انبوه شهروندان، به ویژه نسل جوان،  بدون توجه به درخواست اپوزیسیون هر بار به بهانه ای پای انتخابات می روند. شرکت در انتخابات و تاثیرگذاری بر انتخابات را حق خود می دانند و می خواهند به سهم خود در  بازی انتخابات ایفای نقش داشته باشند. اپوزیسیون و به ویژه چپ انقلابی و سرنگون طلب، اگر می خواهد در دگرگونی های جامعه نقشی داشته باشد باید دست از حربه ی تحریم بردارد و به  حربه ی مناسب دیگری، یا تاکتیک های مناسب تری روی آورد. اما در پاسخ به این پلمیک،  پرسش جدی تر این است که چه تاکتیک یا تاکتیک های دیگری در پیش روی اپوزیسیون است؟

آیا چپ انقلاب می تواند دنباله رو توده ها و به ویژه، نسل جوان باشد و به دنباله روی از آن ها شرکت در انتخابات را تجویز کند؟  که تنها مفتون خویش است و آیا شرکت توده ها در انتخابات و بازی در میدان حاکمیت گامی جامعه را به سمت آزادیپیش برده است. پیش روی به سمت انقلاب، پیش کش، آیا هم خوانی با انتخابات فرمایشی رژیم پیش روی به سمت اصلاحات اجتماعی و جامعه مدنی را در طی این چهار دهه فراهم آورده است. مجلس شورای اسلامی اصلاحات طلبان دوره ی ششم و یا دهم و روسای جمهور اصلاح طلب و اعتدال گرا، گامی در رفع تبعیذ جنسی و ملیتی برداشته اند؟ اگر پاسخ منفی است پس مشارکت در انتخابات چه بازدهی می تواند داشته باشد؟

آن هائی که دم از انتخابات و حق رای می زنند و ادعا دارند که شهروندان به حق رای دست یافته اند، خوب است که اندکی به خود آیند.  دو روز است که ماه رمضان آغاز شده، در این ماه  در درازای روز از طلوع فجر تا غروب آفتاب، بیش از چهارده ساعت، در گرمای سی تا چهل درجه و بیش تر، رستوران ها، بستنی فروش ها، و مغازه های نوشابه فروش.بسته می ماند و روزه خواری مجازات شلاق دارد! آیا مجلس امید و رئیس جمهور کلید ساز،  توانائی باز نگه داشتن امکان عمومی و لغو مقررات روزه ی اجباری را دارند؟ و صدها پلمیک بزرگ و کوچک دیگر!

در آستانه ی انتخابات،  چپ انقلابی هیچ چاره ای جز برخورد رادیکل با مقوله ی انتخابات و اعلام موضع روشن ندارد و نمی تواند به گونه فدائیان فرخ نگهدار، با موضع گیری در برابر رئیسی، فرصت طلبانه  شرکت در انتخابات را برای اعضا و هواداران خود توجیه کند و اقای نگهدار خود در لندن علمدار شود.

نه .تنها سازمان های چپ، هر سازمان و جریان دیگری، آن گاه که احساس کند در پرتو انتخابات می تواند شعارها و خواسته های خود را به میان توده ها، به ویژه کارگران و زحمت کشان ببرد، بدون هیچ تردیدی قدم به میدان خواهد گذارد. ما هم به عنوان یک سازمان انقلابی،  حتا در چهارچوب این نظام غیر دموکراتیک، آن گاه که  نامزدی از جانب کارگران و سازمان های کارگری، یا کانون نویسنده گان، کانون صنفی معلمان، کانون وکلای دادگستری و  هر جریان مترقی دیگری که  اجازه مشارکت  در دور رقابت های انتخاباتی را داشته باشند،  بی گمان ارزیابی مان به گونه ای دیگر  خواهد بود. یک تاکتیک انتخاباتی،  مشارکت با کارت سفید است. اما چرا ما به این تاکتیک روی نمی آوریم. پاسخ روشن است مگر در همین انتخابات جاری و انتخابات پیش از آن، کارت های سفید به شمار آمده اند و جمهوری اسلامی آن اندازه دموکرات شده، که  در پایان انتخابات،  ارقام  میلیون و یا صدهزاری کارت سفید را شمارش و اعلام کند. ،   

.